***مسافران آلمان***

dein weg nach deutschland

***مسافران آلمان***

dein weg nach deutschland

meine seele

meine seele


Ich hatte schon längst keine Hoffnung mehr
Doch jemand hat dich geschickt, von irgendwo her
Du hast mich gefunden,
in der letzten Sekunde.

خیلی وقت بود که دیگر امیدی نداشتم
ولی کسی تو را از جایی فرستاد
تو مرا پیدا کردی
در آخرین ثانیه

Ich wusste nicht mehr genau was zählt
Nur: es geht nicht mehr weiter, wenn die Liebe fehlt
Du hast mich gefunden,
in der letzten Sekunde.

من درست نمی‌دانستم چه چیزی مهم است
فقط: چیزی پیش نمی‌رود وقتی عشق نباشد
تو مرا پیدا کردی
در آخرین ثانیه

Du bist das Pflaster für meine Seele
Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle
Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster
Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’,
du legst dich zu mir wann immer ich frier’
Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da.

تو برای روح من (مثل) چسب بودی
وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم
این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند
تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم
تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم
در دره عمیق وقتی من تو را صدا می‌کنم تو از قبل انجا بودی

Ich hatte schon längst den Faden verloren,
es fühlte sich an wie umsonst geboren,
ich hab dich gefunden,
in der letzten Sekunde.

خیلی قبل من ریسمان را گم کرده بودم
حس می‌کردم بی دلیل متولد شدم
من تو را پیدا کردم
در آخرین ثانیه

Und jetzt die Gewissheit, die mir keiner nimmt,
wir waren von Anfang an füreinander bestimmt,
wir haben uns gefunden,
in der letzten Sekunde.

و حالا این اطمینان که چیزی من را دور نخواهد کرد
ما از ابتدا برای هم در نظر گرفته شده بودیم
ما همدیگر را پیدا کردیم
در آخرین ثانیه

Du bist das Pflaster für meine Seele
Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle
Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster
Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’,
du legst dich zu mir wann immer ich frier’
Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da.

تو برای روح من (مثل) چسب بودی
وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم
این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند
تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم
تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم
در دره عمیق وقتی من تو را صدا می‌کنم تو از قبل انجا بودی

Bevor du kamst war ich ein Zombie,
gefangen in der Dunkelheit,
du holtest mich aus meinem Käfig,
dein heißes Herz hat mich befreit.

قبل از اینکه تو بیایی من یک جسد بودم
زندانی تاریکی
تو من را از قفسم بیرون کشیدی
قلب گرم تو به من آزادی داد

Du bist das Pflaster für meine Seele
Wenn ich mich nachts im Dunkeln quäle
Es tobt der Haß dann, vor meinem Fenster
Du bist der Kompass wenn ich mich verlier’,
du legst dich zu mir wann immer ich frier’
Im tiefen Tal wenn ich dich rufe, bist du längst da.

تو برای روح من (مثل) چسب بودی
وقتی من شب‌ها در تاریکی زجر می‌کشیدم
این نفرت است که بیرون پنجره‌ام طقیان می‌کند
تو قطب‌نمایی وقتی من گم می‌شوم
تو کنارم می‌ایی هر زمان که سردم
در دره عمیق وقتی من تو را صدا می‌کنم تو از قبل انجا بودی

50 فعل پرکاربرد آلمانی

این مجموعه را با استفاده از ۵۰ فعل معرفی شده به عنوان پرکاربردترین افعال زبان آلمانی ایجاد کرده‌ام. این افعال به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:

کار کردن arbeiten

bekommen گرفتن, به دست آوردن

bleiben ماندن, نگه داشتن

brauchen نیاز داشتن, محتاج بودن

bringen آوردن, هدیه دادن, حمل کردن

denken فکر کردن, اعتقاد داشتن

essen خوردن

fahren راندن, رفتن , مسافرت کردن

finden پیدا کردن, کشف کردن, عقیده داشتن

fragen پرسیدن, جویا شدن

geben دادن , عطا کردن, هدیه کردن

gehen رفتن, قدم زدن, حرکت کردن

gehören تعلق داشتن, مربوط بودن

glauben تصور کردن, اعتقاد داشتن

haben داشتن

heißen نام گذاری کردن, دستور دادن, معنی داشتن

helfen کمک کردن, پشتیبانی کردن

hören شنیدن, گوش دادن

kaufen خریدن

kennen دانستن, آشنا بودن با

kommen رفتن , اتفاق افتادن

können توانستن

lassen اجازه دادن, ترک کردن

laufen دویدن, قدم زدن, عمل کردن

legen قرار دادن

liegen قرار گرفتن, دراز کشیدن

machen ساختن, انجام دادن

mögen دوست داشتن, خواستن

müssen مجبور بودن

nehmen گرفتن

sagen گفتن

schlafen خوابیدن, خوابیده بودن

schlagen زدن, شکست دادن

sehen دیدن, نگاه کردن, تماشا کردن

sein وجود داشتن, بودن

setzen قرار دادن, نشاندن

sitzen نشستن

spielen بازی کردن, اجرا کردن, نواختن

sprechen صحبت کردن, ادا کردن

stehen ایستادن, وجود داشتن

stellen قرار دادن, ایستاداندن

sterben مردن

tragen حمل کردن, پوشیدن, تحمل کردن

treffen زدن, آسیب رساندن, ملاقات کردن

tun انجام دادن, کردن

werden شدن, تبدیل شدن

wissen دانستن, اطلاع داشتن

wohnen زندگی کردن, ساکن بودن

wollen خواستن, قصد داشتن

ziehen کشیدن, جذب کردن

DAS TIER

اسامی حیوانات به آلمانی به همراه ترجمه فارسی


Nichts geht mir

امروز هم  یه آهنگ زیبا واحساسی دیگه

با نام Nichts geht mir

از johannes oerding

براتون گذاشتم.

 

ادامه مطلب ...